بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 0
همه میدانند که کار خوب خوب است و باید انجام داد, و کار بد بد است و نباید انجام داد. و لی تعجب نکید که گاهی کار خوب بد است, و کار بد خوب است. چگونه؟
همه چیز ظاهر و باطن دارد. عمل و کار ها هم ظاهر و باطن دارد. بنابر این گاهی یک کار ظاهرش خوب است و لی باطنش بد است. مثل کاری که ریاکارانه انجام می شود. این یک مثال است که در واقع کار خوبی که ریاکارانه انجام می شود کار بد است, نه کار خوب. ولی اشتباه نکنید, در باره ریا کاری نمی خواهم بحث بکنم, بلکه در باره عجب است.
عجب چیست؟ عجب یعنی مغرور بودن شخصی به خاطر کارهایی که خود انجام می دهد. امام علی (ع) فرمودند: " کار بدی که تو را ناراحت می کند بهتر است از کار خوبی که تو را مغرور می سازد."(۱) بنابر این کاربد که او انجام می دهد ولی پشیمان می شود بهتر از کار خوبی که با عجب انجام می دهد.
در واقع منظورم این است که کار بد همیشه بد است و کار خوب همیشه خوب است. جمله "کار بد بهتر از کارخوب است" قید دارد, که معنای جمله این است که "کار بد که از آن بدمان می آید بهتر از کار خوبی که با تعجب انجام می دهیم". باید دانست که "پشیمان شدن از کار بد" کار خوبی است, و "انجام دادن کار خوب با تعجب" بد است. پس اول بهتر از دوم است, یعنی کار خوب بهتر از کار بد است.
در باره عجب و مغرور بودن حادثه واقعی در زمان امام هشتم (ع) رخ افتاده است که امام (ع) مردی را صدا زدند و فرمودند: "شما امشب نزدمان بمان!" آن مرد دعوت را قبول کرد و خوشحال شد. امام (ع) حجره ای برایش آماده کرده سپس آن مرد توی حجره نشست. مرد گمان کرد که او نزد امام (ع) دارای امتیازی است که به همان خاطر امام (ع) او را دعوت کرد تا یک شب در خانه آن حضرت بماند. نا گهان صدای قدم امام (ع) به گوشش رسید و امام (ع) آمد و فرمودند: "ای فلان, دعوت ما نباید شما را مغرور کند."
_______________________
۱. نهج البلاعه, حکمت: ۴۶.
بی نیازی و سیر شدن از لذایذ چیزی خوبی است. ولی اکثریت مردم نمی فهمند که بی نیازی چه هست. می خواهی بفهمی که بی نیازی واقعی چه هست؟ امام علی (ع) در حکمت ٩۲۲ نهج البلاغه فرمودند: "برای ما کافی است دارایی و سلطنت به صورت قناعت باشد."
خوب معلوم است که قناعت (کفایت کردن بر آنچه که دارد و هست) برای ما بهترین سجایاست. چرا که اموال دنیا انسان را قانع و سیر نمی کند, و آن چه که انسان را قانع می کند و سیر می سازد فعلا قناعت است. کلمه فعلا را آوردم برای اینکه بفهمیم که اموال دنیا که محدود است, (هر جند بسیار زیاد باشد, باز هم محدود است)انسان را سیر و بی نیاز نمی کند. و انسان طبیعتا درست و بسیار خوب است که با این اموال و لذت های محدود در دنیا سیر نمی شود, و هم جای تعجب نیست. چون انسان نه برای این دنیا خلق شده است, بلکه برای بقا جاودانه زندگی کردن در بهشت آفریده شده است. امامان فرمودند که ما برای بقا (چاودانگی) آفریده شده ایم, نه برای فنا (محدودیت زندگی کردن در دنیا))." پس خود سرشت انسان است که در این دنیا سیر نمی شود جون که دنیا خانه واقعی انسان نیست! فعلا که در دنیا داریم زندگی می کنیم فعلا قناعت برای ما باشد. و اگر رفتیو به خانه واقعی قناعت را از دست بدهیم و طبق سرشت مان زندگی کنیم!
خوب, می خواهی سیر بشی؟ بی نیاز باشی؟ فعلا نمی توانی! ولی راهی هست, برو خانه واقعی تو!
خطبه ها و نامه ها و حکمت های نهج البلاغه واقعا دارای گنجینه های فراوانی است. ما اکثرا نمی دانیم که چنین گنجینه پر ارزشی در خانه داریم که در کتاب نهج البلاغه نهفته است. خود آن گنج هم دارای گنج هاست, که یکی از آن گنج ها گنج اعتقادی است, و الآن سعی می کنم مقداری از آن را از نخستین خطبه امام علی (ع) استخراج کنم. ولی نه از تمام خطبه اول, ولیکن از سه یا چهار سطر از آن! زیرا که کلام امام (ع) که همراه با بهترین بلاغت هم هست, در یک جمله کوتاه دارای معنای بلندی است.
و اینک آن گنج ها...
عجز مخلوقات در حمد و ستایش خدا
در خطبه اول نهج البلاغه وقتی امام علی (ع) خدا را ستایش می کند می فرماید: "سپاس خداوندی را که سخنوران از ستودن او عاجز اند."
از سخن امام (ع) می فهمیم که همه مخلوقات خدا نمی توانند سپاس خدا را به طور کامل بکنند. چرا؟ چون آنان عاجزند. موجود عاجزی نمی تواند وجود پر قدرت و با عظمت را ستایش کند. خدا موجودی نیست که می توان ستایش کرد و توصیف, ولی خدا وجودی است که حمد را بر ما لازم کرده است هرچند حمد و ستایشی که می کنیم قابل مقایسه با خود محمود نخواهد شد. وقتی می گوییم خدا خیلی مهربان است, کلمه "مهربان" هرگز نمی تواند جایگزین مهربانی خداوند بشود.
عجر مخلوقات در احصای نعمتها
سپس امام (ع) ادامه داد و فرمودند: "و نمی تواند نعمت های او را حساب کند, حساب کنندگان."
اینجا می فهمیم که امام (ع) می خواهد اعتراف کند که ما به عنوان بنده کوچک خدا هرکز نمی توانیم نعمت های خدا را بشماریم. خود خداوند هم در سوره النحل آیه ٨۱ فرمود: "اگر نعمت های خدا را بشمارید هرگز نمی توانید آن را احصا کنید." این آیه عجر مخلوق در احصای نعمتهای خدا را بیان می کند که احصای تعمت یکی از راه های شکر است. وخود شکر هم یکی از راه های حمد و سپاس خداست. حالا معلوم شد که ما در بخشی از بخشهای حمد و سپاس خدا (احصای نعمت) عاجزیم, پس چگونه همه حق حمد و سپاس را به جا آوریم؟
عجز مجتهدان در ادای حق الهی
در ادامه امام (ع) فرمود: "و سعی کنندگان در ادای حقش عاجزاند."
خدا حق اطاعت دارد, یعنی بر بنی آدم لازم است از خدا اطاعت کند. امام (ع) در یکی از خطبه های خود (خطبه ۲۱۶) می فرماید که "... خداوند حق خود را بر بندگان اطاعت خویش قرار داده." بنابر این انسان باید کوشش کند تا حق خداوند را (اطاعت) ادا کند.
ولی باید دانست که خدا محدودیت ندارد و اطاعت از او هم محدودیت ندارد. حتما تا به حال عبارتی را شنیده اید که می گوید: "آنچه که نزد درستکاران خوب است, برای مقربان بدی است." مثلا, در نزد ما انجام دادن همه واجبات مثل نماز پنچ گانه خوب است (بدون اینکه مستحبات مثل نماز نوافل و نماز شب را انجام بشود). ولی در چشم آنانی که به خدا نزدیکتراند بد است. چون برای آنان مستحبات مثل واجبات است. اما باز هم در نظر آنان وقتی همه آنچه که می پندارند باید انجام دهند خودشان آن را انجام داده اند, در ادای حق الهی کوتاهی کرده اند. مگر نشنیده اید که پیامبر (ص) هر روز چندین بار استغفار می کردند؟
عجز خرد ها در درک و شناخت او
امام فرمودند: "خدایی که افکار ژرف اندیش ذات او را درک نمی کند."
ذات خداوند قابل درک نیست. هنگامی که ما به فکر خدا هستیم آن چه که در ذهن ما خدا نیست بلکه تصویر خلق شده خود ذهن ماست! آیت الله جوادی آملی در خطبه نماز خمعه قم تاکید می کند که خدا اصلا به ذهنی نمی آید. مبادا معتقدبلشیم که خدا همان آنچه که تصور می کنیم.
و در ادامه فرمود: "دست غواصان دریای علوم به او نخواهد رسید." دانا ترین انسان باز هم نمی تواند کاملا به او نخواهد رسید. هر چند انسان دانا تر می شود احساس می کند که خیلی چیز ها را نمی داند.
عدم حد در صفات خدا
امام (ع) فرمود: "پروردگاری که برای صفت او حد و مرزی وجود ندارد."
درست است خداوند صفات دارد. ولی صفا او همان ذات اوست! ذات خدا نا محدود است پس صفات او هم نا محدود است. چون صفاتش عین ذات او ست. صفات خدا مثل صفات بندگان خدا نیست. ما انسانها اگر فرض بکنیم که اگر عالم باشیم, حتما قبلا عالم نبودیم, سپس عالم شدیم. خدا جنین نیست که قبلا عالم نبود سپس عالم شد. ما انسانها اگر عالم باشیم یعنی بین وجود ما و وجود علم یا عالم بودن ربطی وجود دارد. ما انسان هستیم و عالم بودن چیزی دیگریست. ولی خداوند آنطور نیست. عالم بودن و خدا یکی است. اگر یکی نباشد خداوند به علم نیاز دارد (و العیاذ بالله) و اگر یکی نباشد و هر دو (خدا و عالم بودن) ذات مستقلی باشد, شریک خدا به وجود می آید (والعیاذ بالله).
سپس ادامه داد و فرمود: "و تعریف کامل نمی توان یافت, و برای خدا وقتی معین و سرآمدی مشخص نمی توان تعیین کرد."
معلوم است ذاتی که دارای درجه کمال می باشد نمی توان تعریف کرد, و همچنان صفات او. ذاتی که دارای درجه کمال است نمی توان برای آن وقتی معین و سرآمدی مشخص تعیین کرد. چون خود وقت, و وجود داشتن در قالب وقت عین نقص است.
نتیجه
اینک به این جا می رسیم که خداوند دارای درجه کمال مطلق است و غیر از او جز نا چیزی ناتوانی وجود ندارد.
مقدمه
زندگی امروز بشر با سرعت فوق العاده رو به پیشرفت تکنولوجی حرکت می کند. دانشمندان عصر سعی می کنند همه امکانات مادی بشر را ایجاد منند و سپس آن را پیشرفته تر بسازد. گویا مسابقه بچه گانه ای ست که هر گروه با تلاش بیشتر کوشش می کند بهتر از آن گروه دیگری کار کند. اگر این گروه موفق به ساختن بمب اتمی شد آن گروه دیگری باید موفق بشود که بمب پیشرفته تر درست کند. این است وضعیت زندگی امروز.
همه آن حرکت به سوی پیشرفت مادی در جریان است در حالی که یک بعد انسانیت گم شده به سوی نیستی حرکت می کند. همه غافل اند که انسان دارای آن بعد است. آن بعد همین بعد روحی انسان است. این حالت به علت اینست که اکثریت انسان فقط به آن چیزهایی که با چشم دیده می شود اهمیت می دهند. آن چیز ها را بهتر و قشنگ تر از گذشته درست می کنند. واین غلط است.
حالا برای اینکه آن بعد روحی انسان فراموش نشود سعی می کنم که این کار نا چیزرا انجام بدهم تا شاید برای خود مفید باشد و یا برای خواننده این نگارش. سعی می کنم مقداری کمی از مباحث اخلاقی را که از کتاب نهج البلاغه یاد گرفته ام اینجا بنویسم...
فضیلت
اخلاق پسندیده در نهج البلاغهدر مورد اهمیت اخلاق پسندیده, امام علی (ع) در حکمت ۳۸ نهج البلاغه فرمودند: "بالاترین حسب و نژاد اخلاق پسندیده است." یعنی بر خلاف عادت دنیا پرستان و مادی گرایان, امام (ع) می گویند که انواع نژادها مایه افتخار انسان نمی شود, بلکه آنچه که مایه افتخار انسان است, اخلاق پسندیده است. امام (ع) بیز در حکمت ۲۲۹ نهج البلاغه فرمودند: "کافی است حسن خلق به عنوان نعمتی". یعنی طرز تفکر نادانان غلط است که فکر می کنند که تا پول و ثروت به دست نیاورند خدا را شکر نمی کنند, (چون به نظر آنان نعمت همان پول و ثروت است). امام (ع) به می آموزد که بهترین نعمتها حسن خلق است, نه چیزی دیگری! عقل هم درک می کند که انسان بی اخلاق و بی ادب هر چند دارای نعمتهای مادی گوناگون باشد باز هم آدم بد به حساب می آید.
شما حتما سخنی شنیده اید که می گوید: "زکوزه همان تراود که دراوست." یعنی هر چند آن کوزه خوشکل است اگر آبی که درون آن آب متعفن باشد,باز هم بوی بدی می دهد. آدم بد اخلاق هرچند به نیازمندان کمک بکند بالاخره اهداف دنیوی دیگری که دارد آشکار خواهد شد.
مرض های بدن هر چند دردناک به نظر می رسد در واقع مرض های قلب و دل بد تر است. بیمار اگر بیماری خود در عوج شدت قرار گیرد, نهایتا آن بیمار میمیرد. ولی بیماری قلبی تا زمانی که آدم در گور به سر می برد باز هم صاحب آن را اذیت می کند. نه فقط در گور بلکه تا ابد! امام علی (ع) در خطبه
۲۳۰ نهج البلاغه فرمودند: "(زاهدان) اهل دنیا را می نگرند که مرگ بدن ها را بزرگ می شمارند. اما آنها مرگ دل های زندگان را بزرگ تر می دانند."بهترین اخلاق
راجع به تقوا امام علی (ع) فرمودند: "همانا ترس از خدا (پرهیزکاری) کلید هر در بسته, و ذخیره رستاخیز, و عامل آزادگی از هر گونه بردگی, و نجات از هر گونه هلاکت است. در پرتو پرهیزکاری, تلاش کنندگان پیروز. پروا کنندگان از گناه رستگار, و به هر آرزویی می توان رسید." (نهج البلاغه. خطبه
۲۳۰)مانع رسیدن به
ارزش های اخلاقیولی موانعی هست که انسان را از انجام دادن واجبات و ترک کردن محرمات جلو گیری می کند. یعنی ضد پرهیزکاری آن موانع فقط از یک چیز سرچشمه می گیرد. آن هم هیچ چی نیست جز دنیا دستی! دنیا دوستی راس همه خطاهاست. پس اگر بخاهیم درستکار و بی خطا باشیم فقط یک راه وجود دارد که آن راه همان دوری از دنیا دوستی و دنیا پرستی است. امام سجاد (ع) در کتاب میزان الحکمه جزء
۲ صفحه ٨۹۶ فرمودند: "دنیا دوستی راس همه خطاهاست."امام علی (ع) راجع به دنیا خیلی حرف می زند. همه سخنان آن حضرت راجع به دنیا شامل هشدارهایی برای دنیا پرستان و سفارشات ترک هوا و هوس است. به عنوان مثال, امام علی (ع) فرمودند: " آری همانا دنیا خانه نابود شدن. رنج بردن از دگرگونی ها و عبرت گرفتن است. و از نشانه نابودی. آن که. روزگار کمان خود را به زه کرده. تیرش به خطا نمی رود. و زخمش بهبودی ندارد. زنده را با تیر مرگ هدف قرار می دهد. و تندرست را با بیماری از پا ذرمی آورد. و نجات یافته را به هلاکت می کشاند. دنیا خورنده ایست که سیری ندارد. و نوشنده ایست که سیراب نمی شود. و نشانه رنج دنیا آن که آدمی. جمع آوری می کند آنچه که نمی خورد. ومی سازد بنایی که خود درآن مسکن نمی کند. پس به سوی پروردگار خود می رود. نه مالی برداشته و نه خانه ای به همرام برده است. و نشانه دگرگونی دنیا آن که. کسی که دیروز مردم به او ترحم می کردند. امروز حسرت او را می خورند و آن کس را که حسرت او می خوردند امروز به او ترحم می کنند. و این نیست که مگر برای نعمتهایی که به سرعت دگرگون می شود. و بلاهایی که ناگهان نازل می گردد. و نشانه عبرت انگیز بودن دنیا. آن که. آدمی پس از تلاش و انتظار تا می رود به آرزوها یش برسد. ناگهان مرگ او فرا رسیده. امیدش را قطع می کند. نه به آرزو رسیده. و نه آنچه را آرزو داشته باقی می ماند. سبحان الله! شادی دنیا چه فریبنده و سیراب شدن از آن چه تشنگی زاست! و سایه آنچه سوزان است! نه زمان آمده را می شود رد کرد و نه گذشته را می توان باز گرداند. پس منزه و پاک است خداوند! چقدر زنده به مرده نزدیک است برای پیوستن به آن و په دور است مرده از زنده که از آنان جدا گشته!. (نهج
البلاغه خطبه: ۱۱۴)کی هستیم؟ کجا هستیم؟ باید بدانیم!
همه انسان ها فطرتا وقتی که نا گهان به جایی می رسد از خود می پرسد که کجا هست؟ برای مثال دختری بود به به خاطر تصادف در بیمارستان بستری, و بی هوش شد. همه یاد او از بین رفت. هنگامی مه به هوش آمد, فورا می پرسید که او کجاست و چه شده است. چطور به آن جا رسیده است؟
ما اگر از فطرت خود تبعیت بکنیم, در درون خود مان سوال مطرح می شود که ما از کجا آمدیم؟ و الآنکجت هستیم؟ و سپس به کجا می رویم؟ همهما می دانیم که ما در دنیا هستیم. و همه ما می دانیم که ما بنده و مخلوق خدا هستیم. بنابر این باید لواز آن آگاهی را انجام بدهیم! ما الان در دنیا هستیم, دنیایی که به قول امام علی (ع) در نهج البلاغه دار العمل (محل عمل) است. دنیایی که به قول امام علی نعمت های زود گذر است!
باید خودمان را بدانیم. امام علی (ع) فرمودند: "برای مردی کافی است که بگوید نادان وقتی قدر خودش را نداند." و نیز فرمودند: " کسی که خودش را می شناسد خدا را می شناسد."
ما قبلا اینجا نبو دیم. ما قبلا در پیش خدا بودیم. خدا ما را خلق کرده است سپس ما را به دنیا نازل فرستاده تا عمل خوب و انجام وظیفه بکنیم تا به پش او بر گردیم. این دنیا و همه آنچه که تویش هست خدا برای ما خلق کرده است تا محل عمل قرار دهیم! همه آنچه که تویش هست آیات خداست که ما همیشه به یاد خدا باشیم. ما در جایی هستیم که اگر به این جا خیلی توجه بکنیم و به امور دنیوی و مادی مشغول باشیم, آخرت و خدا را فراموش می کنیم. ما در جایی هستیم که باید گندم بکاریم تا در آینده محصولات را به خدا بفروشیم. انسانی که کار می کند تا کار دیگری داشته باشد خوب است؟
خلاصه ما در جایی هستیم که اگر به وظیفه ما (تکلیف ما) به عنوان بنده خدا عمل نکنیم, به جایی که ما قبلا در آنجا بودیم نمی رسیم. آیا می توانید تصور کنید که ما قبلا گوهر گران بها داشتیم سپس فقط به خاطر چیز های زود گذر و نا چیز حاضریم آن را برای ابد از دست بدهیم؟ هرگز!
وظیفه ما در دنیا چیست؟ باید بدانیم!
حالا که می دانیم مکلفیم باید بدانیم وظیفه ما چیست؟ خداوند دارای حق اطاعت است. امام علی (ع) در یکی از خطبه های خود (خطبه ۲۱۶) می فرماید که "... خداوند حق خود را بر بندگان اطاعت خویش قرار داده." بنابر این ما به عنوان بنده او ایم که قبلا نبودیم سپس ما را ایجاد کرده است باید حق خود ا را ادا کنیم.
جطور از خدا اطاعت بکنیم؟ جواب این است که به دستورات او عمل کنیم. یعنی آنچه که دستور فرموده را انجام دهیم و از آنچه که نهی کرده دوری کنیم. اگر آن وظایف را انجام داده باشیم شدیم با تقوا! با تقوایی چیزی کوچکی نیست, کلید بهشت است! امام علی (ع) راجع به تقوا چنین فرمودند: "همانا تقوا چونان مرکب های فرمانبرداری است که سواران خود را, عنان بر دست, وارد بهشت جاویدان می کنند." (نهج البلاغه خطبه: ۱۶).
برای اینکه با تقوا باشیم چطور وظایفمان را بدانیم؟ جواب این است که تحصیل علم بکنیم. به همین خا طر کسب علم بر مسلمین و مسلمات واجب است. و اینجا باید دانست که منابع علومی که خدا صحت آن را ضمانت کرده است, همان ارث پیامبر اکرم (ص) برای ماست, قرآن و عترت! قرآن را بفهمیم و عترت را به عنوان مفسر قرآن بشناسیم و به حرف هایشان گوش دهیم, که مقداری از حرفهای آنان همین نهج البلاغه است.
روش برخورد با دنیای حرام
انبوه زیادی از انسان ها غرق لذت های دنیوی شدند و به هدف نرسیدند. دنیا در واقع خوب است و نعمت خدا. خدا خلق کرده آن را برای اینکه بنگی بکنیم. امام علی (ع) که در نهج البلاغه خیلی می گفتند که دنیا جای بدی ست هم فرموندن که دنیا مسجد مو منان است, وسیله مومنان برای کسب رضایت اوست. ولی زندگی در دنیا آسان نیست. مقداری کمی از خدا دور می شویم گرفتار انواع گرفتاری می شویم که سرانجام آن پشیمانی در دنیا و روز قیامت است.
پس ما چطور در دنیا به خوبی زندگی کنیم و از آن بهره خوب ببریم؟ امام روش برخورد با دنیا را می ما یاد می دهد و می فرماید: "ای مردم! باید دنیای حرام در چشمتان از پر کاه خشکیده و تفاله های قیچی شده دامداران, بی ارزشتر باشد. از پیشینیان خود پند گیرید, پیش از آنکه آیندگان از شما پند گیرند. این دنیای فاسد نکوهش شده را رها کنید, زیرا مشتاقان شیفته تر از شما را رها کرد." (نهج البلاغه خطبه: ۳۲)
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
اشتراک