تعداد کل بازدید : 5739

  بازدید امروز : 0

  بازدید دیروز : 0

گنج های نهج البلاغه

 
دانش، زندگی و درمان است . [امام علی علیه السلام]
 
نویسنده: محمد حبیبی ::: دوشنبه 85/1/21::: ساعت 5:35 عصر

خطبه ها و نامه ها و حکمت های نهج البلاغه واقعا دارای گنجینه های فراوانی است. ما اکثرا نمی دانیم که چنین گنجینه پر ارزشی در خانه داریم که در کتاب نهج البلاغه نهفته است. خود آن گنج هم دارای گنج هاست, که یکی از آن گنج ها گنج اعتقادی است, و الآن سعی می کنم مقداری از آن را از نخستین خطبه امام علی (ع) استخراج کنم. ولی نه از تمام خطبه اول, ولیکن از سه یا چهار سطر از آن!  زیرا که کلام امام (ع) که همراه با بهترین بلاغت هم هست, در یک جمله کوتاه دارای معنای بلندی است.

و اینک آن گنج ها...

عجز مخلوقات در حمد و ستایش خدا

در خطبه اول نهج البلاغه وقتی امام علی (ع) خدا را ستایش می کند می فرماید: "سپاس خداوندی را که سخنوران از ستودن او عاجز اند."

از سخن امام (ع) می فهمیم که همه مخلوقات خدا نمی توانند سپاس خدا را به طور کامل بکنند. چرا؟ چون آنان عاجزند. موجود عاجزی نمی تواند وجود پر قدرت و با عظمت را ستایش  کند. خدا موجودی نیست که می توان ستایش کرد و توصیف, ولی خدا وجودی است که حمد را بر ما لازم کرده است هرچند حمد و ستایشی که می کنیم قابل مقایسه با خود محمود نخواهد شد. وقتی می گوییم خدا خیلی مهربان است, کلمه "مهربان" هرگز نمی تواند جایگزین مهربانی خداوند بشود.


عجر مخلوقات در احصای نعمتها

 سپس امام (ع) ادامه داد و فرمودند: "و نمی تواند نعمت های او را حساب کند,  حساب کنندگان."

اینجا می فهمیم که امام (ع) می خواهد اعتراف کند که ما به عنوان بنده کوچک خدا هرکز نمی توانیم نعمت های خدا را بشماریم. خود خداوند هم در سوره النحل آیه ٨۱ فرمود: "اگر نعمت های خدا را بشمارید هرگز نمی توانید آن را احصا کنید." این آیه عجر مخلوق در احصای نعمتهای خدا را بیان می کند که احصای تعمت یکی از راه های شکر است. وخود شکر هم یکی از راه های حمد و سپاس خداست. حالا معلوم شد که ما در بخشی از بخشهای حمد و سپاس خدا (احصای نعمت) عاجزیم, پس چگونه همه حق حمد و سپاس را به جا آوریم؟

عجز مجتهدان در ادای حق الهی

در ادامه امام (ع) فرمود: "و سعی کنندگان در ادای حقش عاجزاند."

خدا حق اطاعت دارد, یعنی بر بنی آدم لازم است از خدا اطاعت کند. امام (ع) در یکی از خطبه های خود (خطبه ۲۱۶) می فرماید که "... خداوند حق خود را بر بندگان اطاعت خویش قرار داده." بنابر این انسان باید کوشش کند تا حق خداوند را (اطاعت) ادا کند.

ولی باید دانست که خدا محدودیت ندارد و اطاعت از او هم محدودیت ندارد. حتما تا به حال عبارتی را شنیده اید که می گوید: "آنچه که نزد درستکاران خوب است, برای مقربان بدی است."  مثلا, در نزد ما انجام دادن همه واجبات مثل نماز پنچ گانه خوب است (بدون اینکه مستحبات مثل نماز نوافل و نماز شب را انجام بشود). ولی در چشم آنانی که به خدا نزدیکتراند بد است. چون برای آنان مستحبات مثل واجبات است. اما باز هم در نظر آنان وقتی همه آنچه که می پندارند باید انجام دهند خودشان آن را انجام داده اند, در ادای حق الهی کوتاهی کرده اند. مگر نشنیده اید که پیامبر (ص) هر روز چندین بار استغفار می کردند؟

عجز خرد ها در درک و شناخت او

امام فرمودند: "خدایی که افکار ژرف اندیش ذات او را درک نمی کند."

ذات خداوند قابل درک نیست. هنگامی که ما به فکر خدا هستیم آن چه که در ذهن ما خدا نیست بلکه تصویر خلق شده خود ذهن ماست! آیت الله جوادی آملی در خطبه نماز خمعه قم تاکید می کند که خدا اصلا به ذهنی نمی آید. مبادا معتقدبلشیم که خدا همان آنچه که تصور می کنیم.

و در ادامه فرمود: "دست غواصان دریای علوم به او نخواهد رسید." دانا ترین انسان باز هم نمی تواند کاملا به او نخواهد رسید. هر چند انسان دانا تر می شود احساس می کند که خیلی چیز ها را نمی داند.

عدم حد در صفات خدا

امام (ع) فرمود: "پروردگاری که برای صفت او حد و مرزی وجود ندارد."

درست است خداوند صفات دارد. ولی صفا او همان ذات اوست! ذات خدا نا محدود است پس صفات او هم نا محدود است. چون صفاتش عین ذات او ست. صفات خدا مثل صفات بندگان خدا نیست. ما انسانها اگر فرض بکنیم که اگر عالم باشیم, حتما قبلا عالم نبودیم, سپس عالم شدیم. خدا جنین نیست که قبلا عالم نبود سپس عالم شد. ما انسانها اگر عالم باشیم یعنی بین وجود ما و وجود علم یا عالم بودن ربطی وجود دارد. ما انسان هستیم و عالم بودن چیزی دیگریست. ولی خداوند آنطور نیست. عالم بودن و خدا یکی است. اگر یکی نباشد خداوند به علم نیاز دارد (و العیاذ بالله) و اگر یکی نباشد و هر دو (خدا و عالم بودن) ذات مستقلی باشد,  شریک خدا به وجود می آید (والعیاذ بالله).

سپس ادامه داد و فرمود: "و تعریف کامل نمی توان یافت, و برای خدا وقتی معین و سرآمدی مشخص نمی توان تعیین کرد."

معلوم است ذاتی که دارای درجه کمال می باشد نمی توان تعریف کرد, و همچنان صفات او. ذاتی که دارای درجه کمال است نمی توان برای آن وقتی معین و سرآمدی مشخص تعیین کرد. چون خود وقت, و  وجود داشتن در قالب وقت عین نقص است.

نتیجه

اینک به این جا می رسیم که خداوند دارای درجه کمال مطلق است و غیر از او جز نا چیزی ناتوانی وجود ندارد.


 
 
 
 

موضوعات وبلاگ

 

درباره خودم

 

حضور و غیاب

 

اشتراک